نویسنده: علی نصیری



 
یافتن یار، همسر و همراز یکی از شیرین ترین خواست ها و خاطره های انسان پس از رسیدن به سن بلوغ و گذراندن دوران نوجوانی است؛ به گونه ای که این آرزو بر سایر دل مشغولی ها سایه می افکند؛ حتی جوانی که در ظاهر، تحصیل و شغل مناسب دغدغه ذهنی اش را تشکیل می دهد، در واقع به ازدواج می اندیشند و تحصیل و شغل را مقدمه لازم آن می داند. دختر و پسر در این حال و هوا مانند پروانه ها جز به وصل نمی اندیشند یا مثل براده های آهن اسیر جاذبه مغناطیسی آهن ربا هستند و خواسته یا ناخواسته با اتصال به آهن ربا آرام می گیرند.
جوانان در این موارد گاه به شخص خاصی نظر ندارند و تنها سرگشته اصل ازدواج هستند. این امر در پسران بیشتر مشهود است و دختران به خاطر حیا، در این زمینه کمتر با والدین گفتگو می کنند. به راستی راز این همه شیدایی و بی قراری چیست؟ آیا نیاز جنسی و کشش غرایز تنها عامل واکنش هایی از این دست است؟
در این امر تردیدی نیست که جوانان در عنفوان جوانی، به شدت تحت تأثیر غرایز جنسی هستند، به ازدواج به عنوان وسیله ای برای ارضای شهوت می نگرند، اما با این حال چنان نیست که آنان از سایر ثمرات معنوی ازدواج غافل باشند.
جایگاه انسانی که دارای مقام خلیفه الاهی است (1) و هستی به یمن او پا گرفته، (2) بسیار فراتر از آن است که نیازهایش به حیوانات مقایسه شود، (3) از این رو، شور همسرخواهی و همرازجویی او را باید ناشی از پدیده ای دیگر دانست. به راستی آن پدیده چیست؟
یکی از پاسخ های رایج این است که مرد و زن ناقص و نیمه آفریده شده اند و با ازدواج کامل می شوند. گویا خداوند پیکر انسانی را در دو نیمه زن و مرد به تصویر کشیده است و هر کدام نیمی از این پیکره را تشکیل می دهند؛ به گونه ای که وقتی به هر یک از آنها به طور جداگانه نگریسته می شود، به منزله آن است که به نیمی از پیکره نقاشی یک انسان نگریسته شده است و هنگامی که دو نیمه ی تصویر کنار هم گذاشته می شوند، چهره نقاشی شکل واقعی خود را پیدا می کند و چون خداوند نقاش پیکره کامل انسان است، بنا به مصالحی در آغاز پا گذاشتن آدمی به این خاکدان، پیکره او را در دو نیمه زن و مرد آفرید و چون همه اشیا و اجزای هستی به دنبال کمال خود هستند، زن و مرد کمال و بلکه تکمیل نیمه دیگر پیکره انسانی خود را در ازدواج جستجو می کنند و از آنجا که تصویر پیشینی اینک دو نیمه شده است، افراد باید بکوشند نیمه اصلی و واقعی خود را که توسط خداوند (نقاش اولیه) ترسیم شده است، بیابند.
بر این اساس عموماً بر این باورند که اگر کسی ازدواج موفقی داشته و همسری شایسته نصیبش شده است، حتماً نیمه پیکره مطابق با واقع و تصویر اولیه را انتخاب کرده و شخص توانسته است نیمه دیگر پیکر واقعی خود را بیابد. در مقابل مفهوم پر آشوب بودن کانون زندگی که گاه به طلاق می کشد، این است که نیمه دیگر پیکره، منطبق با تصویر اولی نیست و شخص در انتخاب همسر اشتباه کرده است!
آیا تصدیق نمی کنید که این همان تفکری است که در داستان ها و فیلم های حکایت گر پدیده ازدواج انعکاس یافته و قهرمانان قصه و فیلم نقش آن را برای ما به تصویر می کشند؟! آیا با چنین نگاه جبرآلود و سرنوشت از پیش تعیین شده، جایی برای انتخاب می ماند و آیا انسان حق ندارد اعتراض کند که اگر تصویرگری نیمی از پیکر او از اختیارش خارج است، چرا حق ندارند دست کم در تصویرگری نیمه دیگر از پیکر خود دخالت داشته باشند؟!
ما معتقدیم که خداوند انسان - مرد و زن - را کامل آفرید، زیرا اگر تمام هویت انسان، جسم او باشد، این جسم هنگامی که در رحم مادر است، به طور کامل به تصویر کشیده می شود (4) و اگر روح او تمام حقیقت او را تشکیل دهد، روح نیز به شکل کامل آفریده شده و در جسم او دمیده می شود (5) و اگر حقیقت مرکب از جسم و روح باشد، باز هم آفرینش آن به طور کامل انجام می گیرد، (6) پس انسان در کدام مرحله نیمه و ناقص آفریده شده است که باید آن را با ازدواج کامل کند؟!
اگر این پاسخ ناصواب است، پس حقیقت را باید در کجا جستجو کرد؟
پاسخ را باید در اراده الاهی جست. خداوند اراده کرده است که تمام اجزای هستی به صورت جفت آفریده شوند: «وَ مِن کُلِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ.» (7) این امر علاوه بر انسان، حیوان، گیاه و جمادات را نیز در بر می گیرد، (8) بنابراین نظام هستی و جهان آفرینش بر زوجیت استوار است.
اراده خیرخواهانه و مصلحت گرایانه خداوند بر آفرینش جفتی اجزای هستی تعلق گرفته است و این اراده تابع مصالحی چند است. از سایر عوامل که بگذریم، براساس این نگرش، خداوند با اراده قهری و تکوینی خود شور همسرخواهی و جفت طلبی را در انسان به ودیعت نهاده است و اهدافی را که سودش به انسان یا مجموعه هستی باز می گردد، دنبال می کند. در اینجا می توان به چهار هدف اساسی اشاره کرد که عبارتند از:
1. آماده سازی زمینه های رشد و تعالی انسان؛
2. حفظ نسل؛
3. ارضای حس جاودانگی طلبی؛
4. ارضای مشروع غریزه جنسی.
اینک این چهار هدف را به اختصار بررسی می کنیم.

رازها و اهداف ازدواج

1. آماده سازی زمینه های رشد و تعالی انسان ها

مهم ترین حکمت مورد نظر خداوند از ایجاد حس همسرخواهی این است که زمینه رشد بیشتر آدمیان فراهم شود و انسان که باید در دنیا به پیراستگی روح خود بپردازد و با جانی پاک به جهان آخرت پا بگذارد (9) و توشه لازم را فراهم آورد، (10) در سیر و سلوک خود تنها نباشد. آیا چنان نیست که گفته اند: «الرَّفیقَ ثُمَّ الطَّریق.» (11) و در آداب سفر نیز گفته اند که مسافرت تنهایی مکروه است، زیرا ممکن است انسان با خطرات و آفاتی روبه رو گردد یا به مشورت و راهنمایی نیاز داشته باشد، چنان که ممکن است در اثر تنهایی دچار ملال خاطر و خستگی زیاد شود. افزون بر آن، دوست و رفیق راه می تواند و در رفع خطرها به انسان یاری رساند و با همراهی اش سختی و طولانی بودن راه آسان گردد. توصیه به همراه کردن رفیق در مسافرت، به معنای کامل نبودن مسافران نیست. مسافران بنا به اقتضای راه ترجیح می دهند با رفیقانی مسافرت کنند که مسافرت را در کام شان شیرین سازند.
زندگی نیز همچون مسافرتی طولانی است که گستره آن عمر آدمی را در بر می گیرد.
آیا انسان - زن یا مرد - در این مسافرت طولانی با خطرات و آفاتی روبه رو نیست؟! آیا برای رهپویی بهتر به مشورت و رایزنی نیاز ندارند؟! اگر این مسیر طولانی با همدمی همراز طی شود شیرین تر و لذت بخش تر نخواهد بود؟! (12)
اگر خداوند کشش های جنسی را در زن و مرد نمی گذاشت، شاید باز به خاطر اقتضائات روحی، به ودیعت نهادن میل به ازدواج و همسرداری همچنان مصلحت آمیز بود.
تجربه نشان داده است افرادی که در تمام عمر به خاطر هدف های معنوی مجرد زندگی کرده و نخواسته اند زن و بچه داشته باشند که مانع رسیدن آنها به معنویات شود، در همه آنها یک نوع نقص ولو به صورت خاصی وجود داشته است؛ گویی انسان یک نوع کمال روحی دارد که آن کمال روحی جز در مدرسه خانواده، در هیچ مدرسه ای کسب نمی شود. (13)
خداوند زن و مرد را، به عنوان همسر و همراز، کنار یکدیگر می گذارد و با پیش بینی کشش های غریزی، هم زیستی را به کام آنان شیرین می سازد تا دشواری های کنار یکدیگر زیستن و بار سنگین مسئولیت خانواده در نظرشان آسان آید و آنان در لحظات زندگی و در آسیب ها و چالش های اجتماعی، خود را بی پناه احساس نکنند و به دردها و آلام روحی خود، با رازگویی با همسرشان التیام بخشند. (14)
در کنار همه این آثار مثبت، آنان مانند دو آینه حقیقت نما، ضعف ها و کاستی های یکدیگر را از سر خیرخواهی به هم منعکس می سازند و در رفع آنها، برای کسب سلامت می کوشند. (15) به راستی آیا نقص و خللی در این نقشه و مهندسی خداوند تصور کردنی است؟!

2. حفظ نسل آدمی

بخشی از اهداف ازدواج به زن و شوهر منحصر نیست و به اهدافی ناظر به مجموعه هستی باز می گردد که از آن به ضرورت حفظ و ماندگاری نسل آدمی می توان یاد کرد.
هدف خداوند از آفرینش انسان، رحمت و فیض رسانی به اوست. (16) بر این اساس میلیاردها انسان پا به گستره خاکی می گذارند و با سربلند بیرون آمدن از امتحان های الاهی، (17) از حیات و نعمت های جاودانه خداوند در جهان آخرت بهره مند می گردند.
خداوند براساس نقشه ای حکیمانه مقدر کرده که آدمی به صورت طبیعی و با زمینه سازی آمیزش زن و مرد پا به این خاکدان بگذارد تا به این طریق نسل آدمی تا پایان عالم برقرار بماند و فیض الاهی همه انسان ها را در برگیرد.
انسان ها از این جهت، به مثابه میهمانانی اند که بر خوانی پر نعمت و در عین حال گذرا دعوت شده اند؛ اما صاحب سفره مقرر کرده است که با پایان پذیرفتن دوره میهمانی هر کدام از آنان، چند میهمان دیگر را به همان سفره دعوت کند؛ میهمانانی که نسل میهمانان پیشین اند.
خداوند برای حفظ نسل آدمی می توانست به گونه ای دیگر عمل کند و بدون نیاز به ازدواج، نسل نوینی را پدید آورد، اما چنان که سنت تغییر ناپذیر الاهی است، خداوند برای تحقیق برنامه های خود از اسباب، علل طبیعی و عادی کمک می گیرد؛ (18) مگر در مواردی بس خاص نظیر معجزه ها که به اذعان متکلمان امامیه در آنها از علل غیرطبیعی استفاده می شود.
بر این اساس، قرآن بارها از پدیده ازدیاد و بقای نسل از رهگذر ازدواج یاد کرده است، مانند:
یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً؛ (19) ای مردم، از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را از او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، پروا دارید.
وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَجَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَهً؛ (20) و خدا برای شما از خودتان همسرانی قرار داد، و از همسرانتان برای شما پسران و نوادگانی نهاد.
از سویی دیگر زن و شوهر با تولد نخستین فرزند، نقش مهم پدر و مادری را نیز برعهده می گیرند و مسئولیت سنگین حمایت مادی و معنوی فرزندان را به دوش می کشند. برای رشد، حمایت، عاطفه و مهری که فرزندان به آنها نیازمندند، آیا کانونی گرم تر و مهربان تر از خانواده و حمایت گرانی پایدارتر از والدین هست؟!
بنابراین خداوند با اراده حکیمانه خود چنان در دل های دختران و پسران شور و عشق به ازدواج و همسرگزینی را می پروراند که آنان در سایه این شور و شیدایی، دشواری ها و مسئولیت های سنگین فرزندداری را با تمام وجود پذیرا می گردند. این نکته با لطافت در آیه ذیل انعکاس یافته است:
فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللّهُ؛ (21) پس اکنون با آنان هم خوابگی کنید، و آنچه را خداوند برای شما مقرر داشته است، طلب کنید.
علامه طباطبایی در ذیل این آیه می نویسد:
ابتغاء به معنای طلب است و مقصود از طلبیدن آنچه خداوند مقرر کرده، این است که زوجین طالب فرزند باشند که خداوند آن را از رهگذر هم بستری قرار داده و با به ودیعه گذاشتن شهوت و لذت هم بستری، نهاد مردم را برای فرزندخواهی سرشته و آنان را مقهور این کار کرده است، بنابراین گرچه مردم با هم بستری به دنبال شهوت و لذت خودند، اما خداوند متعال هدفی فراتر (بقای نسل آدمی) را دنبال کرده است. (22)
براساس این نگاه اگر گفته شود زن و شوهر به مثابه دو سنگ آسیاب هستند که خداوند در کنار سایر اهداف، گندم خود را از رهگذر آنان آرد می کند، سخن بی پایه ای نخواهد بود.

3. ارضای حس جاودانگی

وجود حس ماندگاری و جاودانگی در انسان که خداوند در او به ودیعت گذاشته، انکار ناپذیر است. براساس همین حس، انسان با تمام وجود در می یابد که برای ماندگاری آفریده شده است و هرگز پس از مرگ، فانی نمی شود. (23)
ازدواج در کنار سایر ثمرات و نتایج، به این حس و نیاز فطری پاسخی در خور می دهد، زیرا انسان وقتی در سایه همسرگزینی، دارای فرزند یا فرزندان می شود و از رهگذر فرزندان، به نوادگان و کثرت تبارش برمی خورد، یقین می کند که نام و نشان او حداقل برای یک یا دو نسل دیگر ماندگار شده است.
این حس آنگاه بیشتر خودنمایی می کند که شخص در آستانه مرگ قرار می گیرد و ثروت مادی (اموال منقول و غیر منقول) یا ثروت معنوی (همچون: آثار علمی، تحقیقات نیمه کاره، کتابخانه و...) از خود برجای می گذارد. او هنگامی که می بیند این سرمایه ها به دست ناآشنایی نامهربان نیفتاده و فرزندانی از نسل خود او میراث بر و حافظ آن ثروت هستند و از آن بهره می برند، با خوشحالی و آرامش چشم از جهان فرومی بندد.
در برابر، گاه به یأس و دلسردی و حزن جانکاه همسرانی که پس از گذشت سالیانی از ازدواج، از داشتن فرزند محروم مانده و احیاناً یقین کرده اند که دیگر فرزنددار نخواهند شد، برمی خوریم. این درد جانکاه به خاطر آن نیست که کانون زندگی گرما و رونق ندارد، بلکه بخشی از آن ناشی از این احساس است که یاد و خاطره شان با مرگ از ذهن ها محو خواهد شد. خداوند در قرآن به ثمرات ازدواج از این نظر نیز نگریسته است. برای مثال زکریای نبی نگرانی خود از نداشتن فرزند و بر باد رفتن سرمایه های خود را چنین بازگو می کند:
قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً * وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً؛ (24) گفت: پروردگارا، من استخوانم سست گردیده و [موی] سرم از پیری سپید گشته، و ای پروردگار من هرگز در دعای تو ناامید نبوده ام و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست، پس از سوی خود ولی [و جانشینی] به من ببخش که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد، و او را ای پروردگار من! پسندیده گردان.
زکریا از بستگان خود ابراز نگرانی کرد و از خداوند خواست به او فرزند عطا کند تا میراث بر جای مانده از او و خاندان یعقوب را به ارث برد. خداوند نیز درخواست او را پذیرفت و یحیی را به او ارزانی داشت. (25)

4. ارضای مشروع غریزه جنسی

غریزه جنسی یکی از پرتکاپوترین غرایز انسانی است که پس از رسیدن به بلوغ جنسی، با تفاوت هایی که در نشانه ها و سن بلوغ جنسی میان پسران و دختران وجود دارد، در میان انسان ها خودنمایی می کند و با رسیدن نوجوان به مرحله جوانی به اوج می رسد، و با گذار از میان سالی، به آرامی از شدت آن کاسته می شود و در کهن سالی به کمترین حد می رسد؛ هر چند تا آخر عمر همچنان پویایی خود را به صورت کم رنگ حفظ می کند.
به نظر می رسد افزون بر هدف بقای نسل آدمی که مهم ترین حکمت پیش بینی وجود این غریزه در نهاد انسانی است، پیش بینی راهی برای لذت جویی انسان ها و ارضای حس کام جویی برای شیرین ساختن حیات انسانی از جمله اهداف حکیمانه خداوند در آفرینش این غریزه است. (26)
از این جهت غریزه جنسی را می توان به زنگ تفریح انسان ها تشبیه کرد که روح و جسم به آسایش و لذت مشغول می شود و خستگی ناشی از فعالیت های روزمره را کنار می نهند و قدرتی دوباره برای ادامه با نشاط تر کارها می یابد. چنان که حضرت امیر علیه السلام ساعات مؤمن را به سه بخش تقسیم کرد:
لِلْمؤمنِ ثلاثُ ساعات فساعهٌ یناجی فیها ربهُ و ساعهٌ یرمُّ معاشه و ساعهٌ یخلی بین نفسه و بین لذتها یحل و یجملُ؛ (27) مؤمن سه ساعت دارد: ساعتی که با خداوند مناجات می کند، ساعتی که برای آبادانی زندگی خود می کوشد و ساعتی که میان و خود لذت هایش، آنجا که حلال و زیباست، خلوت می کند.
مقصود از ساعت در این روایت، بخشی از شبانه روز است؛ نه 60 دقیقه متعارف، یعنی زندگی شبانه روزی مؤمن نظم و انضباط دارد و او در کنار انجام وظایف بندگی و معاش زندگی، بخشی را نیز به کسب لذات حلال می پردازد.
در روایت دیگر از زبان امام کاظم علیه السلام ساعات شبانه روز مؤمن به چهار بخش تقسیم شده و معاشرت با دوستان و برادران دینی به سه ساعت پیش گفته اضافه شده است. امام درباره ساعت چهارم می فرماید:
و ساعهً تَخلونَ فیها للذاتکم فی غیر محرم و بهذه الساعه تقدرونَ علی الثلاث ساعات؛ (28) و ساعتی که در آن با لذت های حلال تان خلوت می کنید و به کمک این ساعت [و با این خلوت کردن با لذت های حلال] توانایی برای سه ساعت دیگر به دست می آورید.
بنابراین خداوند مقرر نمود انسان ها در کنار زندگی سخت از لذت های جنسی برای نشاط یابی بهره مند شوند، با این حال این امر را به ازدواج مشروط کرد. اسلام وجود غرایز جنسی و حتی برتری آن نسبت به سایر لذت ها و لزوم پاسخگویی به آن را انکار نمی کند و به عکس تفکرات تاریکی چون تفکر فروید ناکامی های بشر را ناشی از سرکوب غرایز جنسی نمی داند و بسان اومانیست ها و لذت گرایان بر این اعتقاد پای نمی فشرد که انسان برای این به دنیا آمد که هرچه بیشتر لذت ببرد و مانند چهارپایان سراسر عمر را به خوردن، خوابیدن و کامروایی بگذراند. (29)
اسلام معتقد است که در عین مفید و ضروری بودن غریزه جنسی، اگر این غرایز رها شود و انسان خود را به امیال نفسانی اش بسپارد، در منجلاب انحطاط گرفتار خواهد شد و آتش این کج روی، او و گاه عالمی را خواهد سوزاند.
بدین جهت قرآن و سنت بارها در مورد خطر گناهانی همچون زنا، هم جنس بازی، خودارضایی و... هشدار می دهد و ضمن تأکید بر دور شدن از آنها (30) اعلام می کند که برای این دست از گناهان عقوبت ها و کیفرهای دنیوی، افزون بر عذاب اخروی، در نظر گرفته شده است. (31)
یاد کردن داستان عبرت انگیز یوسف علیه السلام و تسلیم نشدن او در برابر خواست شهوانی زلیخا و توصیه مؤمنان به فروبستن چشم در برابر نامحرمان، و دعوت زنان به حفظ پوشش و تظاهر نکردن به زیورها و زینت های خود (32) و... گویای خطرهای فردی و اجتماعی غرایز و شهوت جنسی در صورت رها شدن هستند.
رعایت نکردن این اصول حیات بخش زیان های جبران ناپذیری بر پیکر بشر وارد کرده است. برای نمونه ممنوع بودن ازدواج در بخشی از سال های پر هیجان جنسی در آمریکا، سبب عادی شدن پیوندهای جنسی خارج از کانون خانواده در سال های دیگر شده است.
براساس تخمین پژوهشگران آمریکایی،70% زنان مجرد 19 سال و 80 تا 90% مردان جوان مجرد آمریکایی مقاربت جنسی داشته اند. (33) آمارها نشان می دهد ده سال قبل، سن میانگین برای نخستین رابطه جنسی در آمریکا 18 سال بوده است و فقط 55% دخترها تا آن سن، رابطه جنسی را تجربه کرده بودند، در حالی که اکنون میانگین مذکور 16 سالگی است، یعنی حدود نیمی از دختران آمریکایی نخستین رابطه جنسی را پیش از سن قانونی ازدواج، تجربه کرده اند. در حال حاضر 80% پسرها و 70% دخترها تا 19 سالگی رابطه جنسی کامل را پشت سر گذاشته اند. (34)
در برابر این آفات است که خداوند ازدواج را بهترین راه اطفای غرایز جنسی و حفظ سلامت فرد و اجتماع از خطرات این غریزه معرفی می کند و ازدواج را وسیله سکون و آرامش زوجین می داند. (35)
قرآن زن و شوهر را لباس یکدیگر معرفی می کند، یعنی آنان می توانند با ارضای متقابل غرایز جنسی یکدیگر عیوب و لغزش های شهوانی یکدیگر را بپوشانند. (36)

پی‌نوشت‌ها:

1. «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً.» (بقره (2) : 30.)
2. هود (11) : 119.
3. مسئله زوجین، کانون و روح خانوادگی عبارت است از روح مافوق غریزه جنسی که میان دو نفر پیدا می شود، یعنی شخصیت یکدیگر را دوست دارند و تا سنین پیری که دیگر مسئله غریزه جنسی به کلی ضعیف یا نابود می شود، حلقه خانوادگی و محبت میانشان هست و روز به روز هم شدیدتر می شود. (مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 248.)
4. «اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَالسَّماءَ بِنَاءً وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ.» (غافر (40): 64. )
5. «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ.» (مؤمنون (23) : 14.)
6. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ.» (تین (95) : 4. )
7. «و از هر چیزی دو گونه [یعنی نر و ماده] آفریدیم.» (ذاریات (51) : 49.)
8. کارل لینه، گیاه شناس معروف سوئدی، در سال 1731 میلادی زوجیت گیاهان را برای نخستین بار مورد توجه قرار داد و ماکس پلانگ فیزیکدان معروف قرن بیستم وجود الکترون در اتم با بار منفی و پروتون با بار مثبت را کشف کرد.
9. «یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.» (شعراء (26) : 88 و 89.)
10. «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى‏ وَاتَّقُونِ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ. » (بقره (2) : 197) .
11. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الرفیق ثم الطریق؛ نخست رفیق، سپس راه. » (احمد بن محمد برقی کوفی، المحاسن، ج 2، ص 357. ) برخی این سخن را از جمله وصایای لقمان به فرزندش دانسته اند. (بنگرید به: محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص 337. ) فقیهان از این روایت کراهت مسافرت فردی را برداشت کرده اند، اما اولیای الاهی در مرحله ای عمیق تر معتقدند که مقصود پیامبر می تواند ناظر به مسافرت های معنوی و سیر و سلوک الاهی باشد که همراهی با برگزیدگان و نیکان در آن سفارش شده است. (بنگرید به: سید نعمه الله جزایری، التحفه السنیه، ص 340؛ یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، ج 14، ص 54. )
12. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در بخشی از داستان مربوط به ازدواج جویبر با ذلفاء به جویبر فرمود: «یا جویبر لو تزوجت امرأه فعففت بها فرجک و أعانتک علی دنیاک و آخرتک. » (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 341. ) براساس این گفتار، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دو فایده اساسی برای ازدواج برمی شمرد. یک. زمینه سازی برای حفط عفت و پاکدامنی؛ دو. یاری رسانی همسر به انسان در امور دنیا و آخرت. این همان نکته ای است که بر آن تأکید داریم.
13. مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 249.
14. آیه «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّهً وَرَحْمَهً.» (روم (30) : 21.) می توان ناظر به این امر باشد؛ چرا که مودت و مهربانی تکوینی که خداوند میان همسران پدید می آورد، باعث پیوند عمیق تر آنها می شود و آنان در سایه این محبت، مودت و انس و الفت بهتر می توانند با مشکلات روبه رو شوند و زندگی در کام شان شیرین تر می گردد. (بنگرید به: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 165.)
15. آیه «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ. » (بقره (2) : 187. ) می تواند بیانگر این نکته باشد. (بنگرید به: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 44. )
16. آیه «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَن رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذلِکَ خَلَقَهُمْ.» (هود (11) : 118 و 119. ) براساس یک دیدگاه تفسیری که مشارالیه «ذلک» را فعل «رَحِمَ» می داند، بیانگر آن است که خداوند آدمیان را براساس مهر و محبت بی پایان خود آفرید. (بنگرید به: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج 6، ص 84. ) شیخ طوسی به نقل از ابن عباس، مجاهده، قتاده و ضحاک آیه را چنین معنا کرده است: «للرحمه خلقهم». (بنگرید به: امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان، ج 5، ص 350؛ ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 2، ص 477.)
17. آیه «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ. » (ملک (67) : 2) به هدف امتحان در آفرینش ناظر است.
18. امام صادق علیه السلام فرمود: «أبی الله أن یجری الأشیاء إلا بأسباب فجعل لکل شیء سببا.» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 183. ) صدر المتألهین در شرح این حدیث می نویسد: «و اعلم ان هذه مسأله مهمه لا اهم منها لان القول بالعله و المعلول مبنی جمیع المقاصد العلیمه و مبنی علم التوحید و الربوبیه و المعاد و علم الرساله و الامامه و علم النفس و ما بعدها... و بانکاره تمکن الاراده الجزافیه کما هو مذهب اکثر العامه و علمائهم تنهدم قواعد العلم و الیقین.» (بنگرید به: ملا محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج 2، ص 530. )
19. نساء (4) : 1.
20. نحل (16) : 72.
21. بقره (2) : 187.
22. محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 47.
23. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: «ما خُلِقْتُم للفناء بل خلقتم للبقاء.» (بنگرید به: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 249. ) نیز از آن حضرت نقل شده است که در روز قیامت نامه ای از سوی خداوند به بندگان ابلاغ می شود که در آن آمده است: «من الحی القیوم الذی لایموت الی الحی القیوم الذی لایموت...» (بنگرید به: ملاهادی سبزواری، شرح الأسماء الحسنی، ج 2، ص 80؛ محمد بن علی بن عربی، الفتوحات المکیه، ج 3، ص 295.)
24. مریم (19): 6-4.
25. آل عمران (3): 39.
26. امام صادق علیه السلام فرمود: «ما تلذذ الناس فی الدنیا و الآخره بلذه أکثر لهم من لذه النساء و هو قول الله عزوجل: «زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنینَ....» و إن أهل الجنه ما یتلذذون بشیء من الجنه أشهی عندهم من النکاح لا طعام و لا شراب. » (بنگرید به: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 321. )
27. نهج البلاغه، حکمت 390.
28. گفتار کامل امام چنین است: «اجتهدوا فی أن یکون زمانکم أربع ساعات ساعه لمناجاه الله و ساعه لأمر المعاش و ساعه لمعاشره الإخوان و الثقات الذین یعرفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فی الباطن و ساعه تخلون فیها للذاتکم فی غیر محرم و بهذه الساعه تقدرون علی الثلاث ساعات. » (حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 409. )
29. قرآن در آیات متعددی از غرق شدن در لذات و غفلت از یاد خدا نکوهش کرده است، مانند: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ.» (حجر(15) : 3. )
30. قرآن در مورد گناهان به «عدم ارتکاب» پای می فشرده، اما درباره فحشا و زنا از «عدم قرب» استفاده می کند، یعنی «به آنها نزدیک نشوید» ، چنان که می فرماید: «وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ؛ (انعام (6) : 151) و به کارهای زشت - چه علنی آن و چه پوشیده [اش] - نزدیک مشوید. » ؛ «وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَى‏ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَهً وَسَاءَ سَبِیلاً؛ (اسراء (17) : 32) و به زنا نزدیک مشوید، چرا که آن همواره راهی زشت و بد است. »
31. مثلاً درباره عقوبت زنا آمده است: «الزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَهَ جَلْدَهٍ وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ (نور (24) : 2) به هر زن زناکار و مرد زناکاری صد تازیانه بزنید، و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، در [کار] دین خدا، نسبت به آن دو دلسوزی نکنید، و باید گروهی از مؤمنان در کیفر آن دو حضور یابند. » تأکید بر ممنوعیت دلسوزی هنگام دیدن تازیانه خوردن مرد و زن زناکار و لزوم حضور گروهی از مؤمنان در این هنگام، گویای اهتمام اسلام به خطرهای زنا و لزوم برچیده شدن آن از صفحه اجتماع است.
32. نور (24) : 30 و 31.
33. جمعی از نویسندگان، سن ازدواج دختران، ص 155.
34. همان.
35. «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّهً وَرَحْمَهً. » (روم (30) : 21.) علامه طباطبایی در ذیل این آیه می نویسد: «یعنی برای هر یک از زن و مرد دستگاه تناسلی خاصی پیش بینی شده است که با همراهی دیگری به کمال می رسد و با مجموع آنها توالد و تناسل تحقق می پذیرد، بنابراین هر یک از زن و مرد جداگانه ناقص و نیازمند دیگری اند و با مجموع آن دو، واحدی شکل می گیرد که می تواند دارای نسل و فرزند باشد. به خاطر همین نقص و نیازمندی است که هر یک از آن دو به سوی دیگری می شتابد و به محض اتصال با دیگری، سکون و آرامش می یابد. » (محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 165. )
36. «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ. » (بقره (2) : 187. ) علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد: «لباس چیزی است که انسان با آن بدنش را می پوشاند و این دو جمله استعاره است؛ به این معنا که هر یک از زن و شوهر دیگری را از غلتیدن در فجور و شایع شدن فحشا میان مردم باز می دارد؛ پس گویا آنان به منزله لباس یکدیگرند که زشتی های یکدیگر را می پوشانند.» (محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 44. )

منبع: نصیری، علی، (1389)، آیین همسر گزینی، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول.